نهاد اجتماعی بانوان
ایده اصلی
دنیای مدرن، امر اجتماعی زنانه را حتی از دوران قدیم هم نحیفتر کرده است. خانه که از سوئی میزبان خانواده بود، اولین لایه از فضاهای زنانه را نیز در خود جا داده بود. جائی که نهاد اجتماعی زنانه در بستر روابط خانوادگی و همسایگی آغاز می شد و میتوانست با این آغاز به مقیاسهای دیگری نیز ارتقاء پیدا کند که البته در دوران قدیم از این فراتر نرفت.
با تبدیل خانه به سلول مصرف اجتماعی و خروج از ساختار مولد سابق (از پرورش انسان و روابط اجتماعی تا اشتغال)، امر اجتماعی زنانه همان فضای کوچک خود را نیز از دست داد و بینهاد رها شد.
زن برای ارضاء نیازهای اجتماعی خود، به فضاهای مردانه، فضاهایی با کارکردهای ضد انسانی و طبقاتی و اسیتلاگرانه رانده شد و سالهاست به دنبال پیدا کردن جایگاهی در خور و همجنس با خود، آواره است.
جمهوری اسلامی ایران در امتداد طرح انبیاء به دنبال احیاء امر اجتماعی زنانه یا شاید بتوان گفت تأسیس واقعی آن برای اولین بار در تاریخ است.
فقه اسلامی با محدود کردن اختلاط زن و مرد در برخی از زمینهها و تسهیل آن در برخی دیگر و مشروط کردن آن در دسته آخر، به دنبال ساخت جامعهای است که حتماً نهاد اجتماعی زنانه داشته باشد و به نظر میرسد بدون تأسیس آن نمیتوان جامعه کاملی تصویر کرد.
تحلیل امر اجتماعی زنانه
۱ ـ هر هویت اجتماعی، پس از ضرورت یافتن و پیدا کردن افقهای آرمانی خود، در بستر نهادها و ساختارها متولد میشود. بدون نهاد بودن، به معنای “امکان” و بالقوهگی است و توان بروز اجتماعی را عملاً از دست میدهد.
۲ ـ این هویت و نهاد باید، هم بافت با هویتها و نهادهای هم عرض خود و در نهایت شکل دهنده هویت اجتماعی مطلوب در آن زمانه و جامعه باشد. بدون این هماهنگی، تعارض بین هویتها باعث تحلیل هویتهای اجتماعی و افول هویت تمدنی اصلی میشود.
۳ ـ هر هویت اجتماعی حداقل نیاز به سه لایه مفهومی دارد تا امکان نهادسازی برای آن فراهم گردد:
الف) سلول اجتماعی پایه
که اولین لایه نهادسازی است. این نهادها خصوصی هستند و توسط همه جامعه به سادگی قابل تأسیس است و در اصل سلول مولد در این هویت اجتماعی هستند. حدس زده می شود که سلول نهاد اجتماعی بانوان، خانه است. یعنی چنانچه سلول مولد در جامعه بازار (نظریه اجتماعی مدرن) همواره باید یک شرکت با تقسیم کار بازاری باشد، زن در خانه تقسیم کار متناسب با هویت زنانه را خلق میکرده و میکند.[۱]
با اینکه اغلب جمعیت زنان در این سطح از نهاد اجتماعی زنان قرار می گیرند، کنش گری اجتماعی ایشان با ورود نظام های اجتماعی جدید به این بخش از نهاد اجتماعی تضمین میشود و به صورت نهادی عموم جامعه بانوان مکلف میگردند که نسبت به روابط اجتماعی پیرامون خویش حساسیت داشته باشند و تنها به امر فردی زنانگی خود نپردازند.
ب) نهادهای ریگلاتوری و تنظیم کلان نهادهای خرد
تنظیم کلان فعالیت سلولهای زنانه بر عهده خود زنان است و تنظیم زنانه، احتمالا متفاوت از امر مردانه، متفاوت از ایده جامعه بازار و استیلاء خواهد بود. در فرهنگ سنتی ایرانی و بسیاری نقاط دیگر تنظیمگری برعهده ریش سفیدان قبیلهای بوده است و در فرهنگ استیلائی این تنظیم گری بر عهده اربابان بوده است. در فرهنگ مذهبی ما، مأموریتهای تنظیمگری امر اجتماعی زنانه به صورت فردی و معمولاً در حاشیه فعالیتهای مسجد، هیأتها و روضههای اهلبیت(ع) و بر محور اساتید و بزرگان و عالمان ربانی آن برگزار میشده است.
البته نهاد تنظیمگر امر زنانه به یک معنا اصلا شکل نمیگرفته است و منصب رسمی در جامعه به دلایلی نداشته است که اکنون برای ایجاد نهاد اجتماعی بانوان ضرورت دارد. بنا به تحقیقات نویسندگان این متن و طبق استقرایی که انجام گرفته است، مأموریتهای این سطح از نهاد، حداقل ناظر به شناخت مسائل و بهبود مستمر و تسهیل فعالیتهای نهادهای خرد، چرخش اطلاعات و ایجاد دسترسی و عدالت اطلاعاتی و فرهنگی در جامعه بانوان، مهارت افزایی و کمک به بهبود مستمر انجام وظایف این بخش از جامعه و تأمین نیازمندیهای ناظر به این جامعه میباشد.
ج) نهاد توسعه و افق آفرین
بخشی از افراد مشارکت کننده در هر هویت اجتماعی، الهامبخش و سازنده افقهای جدید هستند. این گروه نیز نیاز به تأسیس نهاد دارند و نمیتوان آن را به امر فردی تقلیل داد. حفظ جهتگیریهای تمدنی در ساخت افقهای جدید و همافزا سازی آنها از وظایف این نهاد است.
مأموریت دیگر این نهاد، برقراری ارتباط و ارتقاء جایگاه این هویت در سایر هویتهای اجتماعی است. واضح است که بسیاری از مشارکت کنندگان در یک هویت، توان ارتقاء هویت را ندارند و حتی گاهی دخالت آنها در این سطح، باعث افت جایگاه آن هویت هم خواهد شد. لذا به طور طبیعی همه جامعه نمیتوانند در این افق ظاهر شوند.
۴ ـ قطعاً بخشی از مأموریتهای اجتماعی بشر را اگر مردان انجام دهند بهتر و بخش دیگر را اگر زنان به عهده بگیرند، بهتر به نتیجه خواهد رسید. در ادامه به چند مورد از مسئولیتها که ممکن است انجام آنها در نهادهای زنانه مفیدتر از نهادهای مردانه باشد و با ساختارهای یاد شده میتوان آنها را از خُرد تا کلان و توسعه، به وسیله امر اجتماعی زنانه انجام داد ذکر می گردد که تشریح آن مجال دیگری می طلبد:
۱. ارتقاء سلامت
۲. تعلیم و تربیت مقدماتی
۳. مدیریت تغذیه و امنیت غذایی
۴. تنظیم عاطفه در جامعه
در هر کدام از این موارد هم تولید خُرد آن، هم تنظیم کلان روابط آن موضوع – از نظام دانش تا شبکه سازی روابط آن- تا توسعه مقیاس دقت و اثر و سرعت در این امور (توسعه) را می توان در محیط زنانه تعریف کرد؛ بی نیاز از دخالت مردانه یا دیگر هویتهای مختلف اجتماعی.
۵ ـ پیشبینی این طرح آن است که به این ترتیب، با لحاظ تمایزهای زنانه و مردانه به طور طبیعی با دو نوع نهادسازی متمایز که در آنها پیشنهاد دین در رشد اجتماعی غیر مختلط، معنا خواهد یافت. واضح است که نقطه تلاقی و اختلاط بزرگ در این طرح خانواده و ساختارهای خانوادگی است. و بقیه نقاط تلاقی، اضطراری است و همیاری مردان در آن نقاط باید به حداقل برسد.
۶ ـ رابطه بین نهادهای مردانه و زنانه چنانچه در اندیشه اجتماعی مدرن تعریف شده است تقابل و تعارض و نفی نیست، بلکه یک رابطه از جنس تعاون، یاریگری، اخوت و ولاء بین است. همه نهادها نیز در اندیشه اسلامی در شکلگیری و هویتیابی، به نهاد دیگر کمک مشفقانه میکنند. واضح است که در این حوزه نیز ضعف تئوریک داریم و نیاز به تأسیس و دانشهای نظری و کاربردی که عادت شکل گرفته به تعارض بین زن و مرد در جامعه را اصلاح کند.
پیشنهادهای اولیه برای تحقق ایده نهاد اجتماعی بانوان
پیشنهاد میشود که معاونت زنان وزارت کشور در راستای تأسیس این نهاد در بلندمدتِ افق تمدن اسلامی و در راستای اهداف انقلاب اسلامی، دست به «خلق رویا» و «گفتمانسازی» و ایجاد مطالبهگری در جامعه بانوان نسبت به تحقق این رؤیا داشته باشد.
برخی پیشنهادها برای آغاز این روند
- تولید محصولات رسانهای اولیه برای معرفی این مفهوم و قابل تصور کردن آن در قالب فضای زیست مطلوب بانوان تا افق مطالبات را به نمایش بگذارد. این فعالیت باید به سرعت در یک تیم تخصصی از بانوان ایجاد گردد. (تیمهایی در این زمینه شناسایی شدهاند.)
- ارائه فضای زیست مطلوب بانوان میتواند به عنوان یک بستر برای رویاپردازی در نظر گرفته شود و فعالیت رسانهای حول آن به این فعالیت رسانه ای دامن زند و میزبان بخشی از رویاپردازی حول امر زنانه باشد. به تعبیر بهتر، رویدادها باید بر محور تولید تصویر و رویا باشد و رویدادهای گفتمانی و علمی به علت هزینه و زحمت علمی، مأموریت یک نهاد دولتی نیست. برای این منظور می توان فعالیت های زیر را پیش بینی کرد
- برگزاری رویدادهایی با مشارکت بانوان برای توسعه رویای اجتماعی زنانه. این رویدادها هم رویا را گسترش می دهد و هم بر گفتمان مطالبات زنانه اثر می گذارد.
- برگزاری رویدادهای ضد رؤیا و مقایسه پذیرسازی و نمایش برتری رؤیای اجتماعی زنانه جامعه ایران در مقابل جامعه غربی و افزایش روحیه مطالبهگری از جامعه جهانی برای بهبود وضعیت زنان در جهان تا علاوه بر تغییر مقیاس افق درگیری و نگاه جامعه زنان، حس هویت و احترام نسبت به نهاد اجتماعی مطلوب در ایشان تشدید گردد.
- با توسعه این رویا، تولید محتوای داستانی، رسانه ای، فیلم، موسیقی و شعر و … در این حوزه نیز آغاز میشود که معاونت زنان وزارت کشور میتواند نقش تسهیل گر و پلتفرم آن را ایفا کند.
پیوست: نمونهها و الگوها
برخی از نمونه ها و الگوهایی که می توان نتیجه این فعالیت دانست و یا متناسب با این نوع تصویرگری است در پیوست به اختصار ارائه می گردد:
نمونه اول: نطق خانم جنتی نزد رئیس جمهور محترم دولت سیزدهم
خانم جنتی از فعالین عرصه زنان و خانواده هستند که در فرآیندی با مباحث مبنایی و فضای زیست مطلوب ترسیم شده بر اساس آن آشنایی پیدا کردند و اعتقاد ما این است که نطق ایشان به عنوان یک نمونه موفق از رؤیاپردازی برای جامعه بانوان می باشد:
- وقتی حرف از مشکلات زنان خانهدار میشه اغلب سیاستمدارها دوست دارند کارهای جزیی و زودبازده که اتفاقا جای مانور رسانهای داره رو حرف بزنند. مثل حقوق ماهیانه زنان خانهدار یا بیمه زنان خانهدار اما من میخوام از شما درخواست کنم به نکتهای توجه کنید که تمام شئونات زندگی زن خانهدار رو در بر میگیره و اون بحث زیست شهری و تاثیر معماری بر زنان خانهداره.
- ما با پذیرفتن معماری مدرن در واقع پذیرفتیم که خانه مولد که در فرهنگ اسلامی باید بهش میرسیدیم رو تبدیل کردیم به سلول مصرف جامعه. در واقع خانه ای که ظرفیت تولید اقتصادی و تولید علم و روابط اجتماعی داشته رو از زن گرفتیم و بهش یک سری مکعب سیمانی منفعل و منقطع از دیگران دادیم. این سبک خانه که به قول مهمتر معروف جهانی، لوکوربوزیه پارکینگ انسانی نام داره کاملا متناسب با فرهنگ سرمایهداریست اما ما در جامعه اسلامی با چشم بسته پذیرفتیمش و شد همین آپارتمان های امروزی
- علاوه بر اون محله محوری که در اون یک سری تعاونی های رایگان و خودجوش زنانه شکل میگرفته و به شدت تضمین کننده سلامت روانی زن و آسایش او هست. در سنت ما زنها در محله یک سری شبکه های اجتماع، شبکه های اجتماعی خودجوش و رایگان و کاملا فطری رو تشکیل میدادند و با همیاری در همه امور همدیگه رو یاری میدادند. جامعه مدرن این رو از زن امروزی گرفت و به جاش او رو به بیرون از خانه راند. مدرنیته میگه بچه ت همبازی میخواد دیگه محله ظرفیتش رو نداره، پول بده همبازی رو بخر. کمک میخوای؟ دیگه همسایگی معنا نداره، پول بده کمک رو بخر و…
- علاوه بر این، در حال حاضر فقط در شهر تهران حدود سالی دو میلیون نفر هر سال جابجا میشن و این یعنی شکل نگرفتن سنتهای مثبت شهرنشینی، شکل نگرفتن فرهنگ مشترک و ایجاد نسلی که خاطره ای از خانه پدری ندارد در نتیجه حرمتی برای خاک و وطن قائل نیست و عرق ملی ندارد و در نتیجه دست نیافتن به تمدن اسلامی
- نکته دیگر بحث جمعیت هست. طبق پیمایشی بالای هفتاد درصد مردم علاقه دارند بیش از سه فرزند بیارن اما شهر و محله و خانه کاملا ضد فرزند آوری هست. از خانههای کوچک تا محله هایی که حتی امکان تردد برای کالسکه نداره یا زن پیاده نمیتونه نیازها شو برطرف کنه.
- طرح افزایش جمعیت داریم. چی میگه؟ پول بده بچه بزا. نمیشه تمام ساختارها و ریزبافت ها ضد فرزندآوری باشه بعد به مردم بگیم پول میدیم بچه بیارید
- و بعدی شأن زنان خانهدار
- ما با یک اپیدمی حقارت در زنان خانهدار طرف هستیم . وقتی دنیای مدرن تمام امکانات رشد و موفقیت رو از خانه گرفته و به بیرون از خانه منتقل کرده زن خانهدار حق داره احساس حقارت بکنه و این با شعارهای صدا و سیمایی که شما زنان خانهدار خوب هستید قابل حل نیست. شما برای برگرداندن قدرت به خانه چه برنامه ای دارید؟ برای برگردان تولید اعم از تولید اقتصادی تا تولید روابط اجتماعی به خانه چه کردید؟
- علاوه بر اینها حتی در همین سیستم فعلی هم آیا نمیشه برای زن خانهدار امتیازات غیر پولی افتخار آفرین در نظر میگرفتید؟ چطور یک دانشجو میتونه کارت دانشجویی داشته باشه و از نمایشگاه کتاب تا فلان خدمات شهرداری تخفیف و مساعدت هرچند کم دریافت کنه اما زن خانهدار نمیتونه چنین مزایایی داشته باشه؟ مثلا کارت خانهداری که بتونه از خدماتی مثل مترو و … با تخفیف استفاده کنه. نمایشگاه کتاب بره و…
- در سیستم ما خانه و در نتیجه خانهداری هیچ جایگاهی نداره
نمونه دوم: مدیریت شهری خانوادهمحور؛ عرصهای برای رسمیتبخشی به نهاد خانواده
سرکار خانم دکتر مریم اردبیلی که اکنون مشاور شهردار در امور بانوان شهرداری تهران هستند در گفتوگو با ماهنامه رویش اندیشه توضیحی برای مدیریت شهری خانواده محور در مجله رویش اندیشه ارائه نمودند که کاملاً با این ایده هم راستا و تصویرسازی و رهیافت بسیار خوبی برای بازگرداندن برخی از نظام های اجتماعی به خانواده و از این طریق به زنان را فراهم می نماید که خلاصه آن را در ادامه آمده است:
- دیدگاهی وجود دارد که ارتباط حکمرانی و خانواده را ارتباطی پویا و مهم میبیند. تصور میکنم افرادی که به لحاظ گفتمانی به این دیدگاه نزدیکاند، خود را دربارۀ این مسئله مسئول میدانند و کارها و مسئولیت خود را دربارۀ خانواده تعریف میکنند. این رویکرد دو سطح دارد.
- سطح پایهای آن است که حکمرانی بگوید من دوستدار خانواده هستم و خانواده برای من مهم است. این سطح با این معنا خود را عامل میبیند و وجود خانواده را قبول دارد. نیز برای خود درقبال آن، مسئولیت اجتماعی قائل شده و برای خانواده کارهایی انجام میدهد که آن را حمایت کند.
- سطح دوم این است که قائل باشیم باید سیاستهای خود را بهسمت خانواده جهتگیری کنیم؛ یعنی مثلاً سیاستهای خود را با فیلتر خانواده تنظیم کنیم و من اسم آن را حکمرانی خانوادهمحور میگذارم.
- مدیریت شهری خانوادهمحور یا بهطورخاص شهر خانوادهمحور جایی است که حکمران، خانواده را بهعنوان نهادی مجزا به رسمیت شناخته و برای آن وجاهت قانونی و تفویض اختیار قائل است و در این زمینه دست به ریلگذاری میزند تا خانوادهها بتوانند مسئولیتهای شهری را برعهده بگیرند. بهعبارتدیگر حکومت در اینجا بخشی از حکمرانی خودش را به خانواده تفویض میکند و خانواده برای او واحدی رسمی است.
[۱] البته باید در نظر داشت که منظور، خانه تعریف شده در نظام سرمایهداری نیست که تنها به محلی برای استراحت و پارکینگ انسانی تبدیل شده است. خانه تعریف شده در نظام اسلامی با بازگرداندن نظام های اجتماعی مختلف به خانه باعث ایجاد خصوصیات جدیدی می شود که در ادامه بحث به آنها اشاره خواهد شد.
بدون دیدگاه