نسبت زیست شهر مولّد با تکنولوژی

نسبت زیست شهر مولّد با تکنولوژی

در این مطلب، نسبت زیست شهر مولّد با تکنولوژی به صورت مختصر بیان شده است. آنچه خواهید خواند بخشی از مبانی نظری ساخت زیست شهر به عنوان یک الگوی زیست اجتماعی جدید است. در این الگو تلاش طراحان بر آن بوده که حداکثر هماهنگی و تسهیل برای رسیدن به سبک زندگی اسلامی فراهم شود.

نگاه‌ها در زمینه هوشمندسازی و پیشرفت‌های تکنولوژیکی را می‌توان به سه دسته کلی تقسیم نمود:

دسته اول: تکنولوژی گریزان محض

کسانی هستند که تکنولوژی‌های مدرن و به طَبَع آن هوشمند را برخواسته از روح انسانِ مدرن -که به دنبال الوهیت و طغیان در زمین است و به تسخیر و تصرف روز افزون طبیعت می‌اندیشند- می‌دانند و تلاش می‌کنند با دوری حداکثری از فناوری‌های مدرن، نوع متفاوتی از زیست را دنبال نمایند. هرچند از لحاظ نظری شمار قابل ملاحظه‌ای از ناقدان مدرنیته را می‌توان طرفدار این رویکرد دانست اما در عمل فقط جمع قلیلی هستند که بر مبنای این رویکرد عمل می‌کنند.
به عنوان مثال در ایران روستایی که توسط اصحاب رسانه به عنوان «روستای ایستا» مشهور شده است از چنین زیستی برخوردار است.

 

نمونه بزرگتر در سطح جهانی، «آمیش‌ها» در آمریکا هستند که با جمعیتی نزدیک به ۳۵۰ هزار نفر با سبک زندگیِ پیش از مدرن، زندگی می‌کنند. از ورود تلفن و برق به خانه جلوگیری می‌کنند، بچه‌ها تا بیش از آموزش ابتدایی تحصیل نمی‌کنند و شغل اصلی آنها کشاورزی به صورت سنتی و قدیمی است و حرفه‌هایی مانند نجاری و … را دنبال می‌کنند.

 

 

دسته دوم: طرفداران تکنولوژی

با تایید کلی تکنولوژی، آن را توسعه‌ی قدرت انسان دانسته و تکنولوژی مدرن را هم مقوله‌ای متفاوت از ابزارمندیِ جهان قدیم نمی‌دانند (دو مقوله عدالت و پایداری)
الگوهایی همچون «ژاپن اسلامی» را می‌توان در این دسته گنجانید. از این منظر تکنولوژی همچون چاقویی است که می‌توان از آن برای نجات جان یک انسان و یا کشتنِ او بهره برد. چاقو در ذات خود اقتضایی برای یکی از این دو هدف را ندارد. 

البته به مرور و با روشن شدن برخی از آثار اجتماعی تکنولوژی، اصلاحاتی در این دیدگاه به عمل آمد. به عنوان مثال با نقدهایی که مارکسیست‌ها نسبت به مقوله‌ی ابزار بیان داشتند این مسئله روشن شد که صاحبان ابزار و تکنولوژی در موقعیتی برابر نسبت به بقیه اعضای جامعه قرار ندارند و لذا صاحبِ یک کارخانه، می‌تواند ماحَصل دسترنج کارگران را تصاحب کند. پاسخ اردوگاه چپ به این معضل، دولتی‌کردن ابزار و نفی مالکیت خصوصی بود.
در جهان غرب نیز، اصلاحاتی برای کاهش نابرابری‌های حاصل از رشد تکنولوژی پیشنهاد گردید. یکی از این تلاشها در تجربه‌ی نسبتاً موفق موندراگون قابل ملاحظه است.

«تعاونی موندراگون» سازمانی است که در ۱۹۵۶ توسط پنج مهندس جوان و با الهام از اندیشه‌های کشیشی کاتولیک به نام خوزه ماریا آریزمندیاریتا در ایالت باسک اسپانیا تاسیس شد. امروزه ۶۰ هزار پرسنل این اتحادیه (که کارگر-مالک نامیده می‌شوند) در گستره‌ ۱۵۰ تعاونی مشغول به کار هستند و سالانه بالغ بر ۸ میلیارد دلار درآمد دارند. در این مجموعه، مالکیتِ ابزار و سرمایه به صورت تعاونی در اختیار خود کارگران قرار گرفت.

 

نسبت ما با تکنولوژیبا بسط مقوله‌ی عدالت در میان نسل‌های فعلی و آینده، مفهوم توسعه‌ی پایدار از دهه ۱۹۹۰ شکل گرفت تا استفاده از ابزار، تکنولوژی و منابع را مشروط به حفظ حقوق نسل‌های آینده و محافظت از منابع طبیعی نماید. در اثر نگرش‌های توسعه‌ی پایدار، تغییرات متعدد و مستمری در تکنولوژی‌ها و محصولات صنعتی ایجاد گردید.

 

به عنوان مثال می‌توان به سبک تولید خودرو در سالهای دور در آمریکا اشاره کرد که با استفاده حداکثری از فلزات سنگین به تولید خودروهایی با ابعاد بزرگ پرداخته می‌شد در حالی که امروزه صنعت خودروسازی در همان کشور به سمت سبک کردن خودروها گرایش پیدا کرده است.

 

 

دسته سوم: معتقدین به جهت‌داری تکنولوژی (تلاش برای انحلال تکنولوژی)

از منظر این دیدگاه دو مفهوم نظام‌مندی و بهینگی، موجب می‌گردد از نگاه انتزاعی به مقوله‌ی ابزار و تکنولوژی دوری گزینیم.

چاقوی جراحی چشم برای یک کاربرد خاص بهینه شده استدر مثال چاقو، چاقویی که برای عمل جراحی چشم مورد بهینه‌شدن قرار می‌گیرد، ویژگی‌هایی متفاوت و متمایز با چاقویی میابد که برای جنگاوری طراحی و بهینه شده است و لذا احتمال عقلایی نمی‌دهیم که در اتاق‌های عمل چشم سراسر جهان، جراح را با چاقوی نظامی در حال ورود به اتاق عمل ببینیم. اما با نگرش انتزاعی و مثلا تعریف چاقو به شیء تیزی که خاصیت برندگی دارد قاعدتا تفاوتی بین این دو چاقو قائل نبوده و تفاوت استفاده را منوط به نیت و توان کاربر می‌کنیم.

«مفهوم بهینگی» در این نگاه، علاوه بر کمک به خروج از نگاه انتزاعی، موجب خروج از دام ذات‌انگاری نیز می‌شود. چرا که با پذیرش ورود مقاصدِ کاربرد به درون پدیده‌ها و ابزارها، ممکن است این نتیجه‌گیری حاصل شود که با تفاوت نیت‌ها و اهداف، ابزارها و محصولات قبلی دیگر به کار نمی‌آیند و نیاز به عالمی نو داریم و جهانی جدید.
اما مفهوم بهینگی ما را با این واقعیت مواجه می‌کند که خَلق انسانی با فاطریت الهی متفاوت بوده و معمولا با تصرف در منابع و محصولات موجود است که به سمت خلقی جدید و ابزاری متفاوت حرکت می‌کنیم.

در گام بعدی نیازمند روش‌شناسی و رویکردی هستیم که به بهانه همین تدریج، ما را دچار التقاط‌گری و اکل میته‌هایی به طول چندین دهه و چند قرن ننماید.
مفهوم استحاله یا هاضمه‌ی فرهنگی برای حفظ این تدریج و در عین حال دوری از آن التقاط ابداع شده است. در این نگاه با پیدا کردن محورهای تصرف و چرخش‌های تحول آفرین، تصرفاتی در پدیده انجام می‌شود که جهت‌گیری پدیده را به سمت اهداف و کاربردهای جدید تغییر دهد.
در این سیر، ابتدا محصولات تکنولوژی تغییر خواهد کرد. و سپس ساختارها و روابط آن تغییر کرده و در مرحله آخر شاهد شکل گیری نظام معنایی و مفهومی جدیدی خواهیم بود که از اساس با ابزارها و محصولات نخست متفاوت است. شبیه فرایندی که در تلفن ابتدایی گراهامبل به گوشی‌های هوشمند امروزی رخ داد.

در طراحی زیست شهر مولد نیز همین رویکرد کلی مد نظر قرار گرفته است و تلاش می‌شود تا در مرحله اول، تکنولوژی‌ها و محصولات سازگارتر با مبانی فرهنگی و نظام اهداف بالادستی گزینش گردند. در مرحله دوم با تغییر جایگاه و تصرف در نظام روابط، موارد گزینش شده، جایگاه، معنا و کارکرد متفاوتی نسبت به قبل خواهند یافت. در مرحله سوم با کمک بازخوردهای مداوم و ارتباط نظام دانش پشتیبان با کاربران در قالب خانه‌های نوآوری، تصرفات ساختاری لازم در محصولات و ابزارها به عمل می‌آید.
در مرحله چهارم و بعد از طی شدن مراحل فوق، این فرایند به تدریج به ابداعات و خلق جدید انجامیده و نظام ابزاری-محصولیِ متفاوتی را نسبت به قبل عرضه خواهد نمود.

نظامی که همینک برای واضعان آینده آن نیز آشکار نشده است چرا که گمانه‌های محققین، نیازمند بسترهای اجتماعی و دانشی خاصی است و هر گمانه‌ای در هر بستری، نشو و نما نخواهد کرد و نمی‌توان انتظار داشت آنچه مثلا در چند دهه‌ی آینده به دست خواهد آمد از امروز به صورت مغز و خالص و بدون اقتباس و گزینش از سایر نظامات اجتماعی در دسترس باشد.
اگر بخواهیم این موضوع را از منظر ادبیات دینی بررسی کنیم، رویکرد اول معتقد است که نه تنها در امور مخترع شارع بلکه در امور عرفی و تخصصی نیز وظیفه‌ی مکلف پرهیز از تغییر در خلق الهی و احتراز از ابداعات و اختراعات جدید است. در نگاه دوم مسائل عرفی و تخصصی خارج از دامنه شریعت فرض شده و شریعت منحصر به موضوعات عبادی و اخروی می‌گردد و در نگاه سوم در موضوعات عرفی و تخصصی، مکلف موظف به خلق کیفیت جدید در راستای منویات و مطلوبیت‌های شارع است.

هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فیها (هود/۶۱) 

 

کانال زیست شهر در ایتا

دکتر عباس جهانبخشمشاهده نوشته ها

او متولد 1358 در شهر اصفهان و فارغ التحصیل کارشناسی ارشد معماری دانشگاه هنر تهران است. دوره دکتری خود را با گرایش معماری اسلامی در دانشگاه هنر اصفهان گذرانده و هم اکنون به عنوان عضو هیئت علمی این دانشگاه مشغول فعالیت است. وی همچین دارای تحصیل آزاد حوزوی در مدرسه علمیه مبارکه معصومیه قم بوده و ضمن شرکت در درس خارج فقه عمران شهری آیت الله اراکی به فعالیت های پژوهشی طراحی و گفتمان‌سازی در اندیشکده مطالعات راهبردی زیست شهر اسلامی و نهادهایی همچون فرهنگستان علوم اسلامی، کارگروه فقه نظام عمران شهری و ستاد راهبری معماری و شهرسازی مرکز مدیریت حوزه علمیه مشغول است. موضوع رساله دکتری ایشان نیز روش‌شناسی نظریه پردازی در علوم انسانی اسلامی بوده است.

۱ دیدگاه

  • سلام. بحثهایی که دکتر احمدی نژاد ذیل عنوان “مدیریت ایرانی” مطرح کرده اند و نیز مصاحبه هایی که در مورد مسکن و زیست انسانی انجام داده اند، قطعا در تکمیل نگاههای شما مفید خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *