اشتغال اختصاصی پایدار در زیست شهر مولّد
آنچه در این مطلب خدمت شما مخاطبین گرامی تقدیم میگردد، توضیح مختصری پیرامون چرایی لزوم توجه به بحث اشتغال و خصوصا اشتغال اختصاصی پایدار در طرح زیست شهر مولّد است. در این مطلب اشاره مختصری به مبانی نظری رویکر زیست شهر مولّد به موضوع اشتغال نیز شده است.
اگر به دنبال آمایش متوازن سرزمین و اصلاح فضای زیست اجتماعی باشیم یکی از مقولاتی که حتما باید به آن توجه کرد مقولهی اشتغال است.
همانطور که تاریخِ دوران مدرن نشان میدهد بسیاری از افراد، چه در ایران و چه در کشورهایی مانند انگلستان و فرانسه محیط کالبدی روستا و یا شهرهای کوچک را به امید به دست آوردن شغل و درآمد بهتر ترک میکردند؛ هرچند که مبدا مهاجرت ممکن بود از مزایایی همچون نزدیکی به اقوام و خویشاوندان، طبیعت جذاب، تعلق خاطر و … بهرهمند باشد.
لذا یکی از نکاتی که از مراحل اولیه طراحی در زیستشهرهای مولّد مد نظر قرار گرفت، مقوله اشتغال بود.
در وضعیت کنونی و بدون تغییر خاصی در نظام اشتغال، با اتکا به نظرسنجیهایی همچون نظرسنجی موسسه یوگاو میتوان تخمین زد که در حدود ۴۰ درصد از جامعه امکان مهاجرت معکوس و زیستن در فضایی که کالبد مناسبتر داشته باشد را دارند.
این افراد از طبقاتی همچون بازنشستگان، دورکارها (فریلنسرها) و … تشکیل میشوند.
جالب اینجاست که در دوران انقلاب صنعتی و پس از جذب روزافزون کارگرها و روستاییان به شهرها، میزان ازدحام و آلودگی و شرایط نامناسب شهرهایی همچون لندن به شکلی افزایش یافت که حومه ها جذابترین نقاط برای سکونت، به ویژه برای طبقات متوسط و متمول شهری شد.
در این دوران برای نخستین بار بین سکونت و کار فاصله افتاد.
این فاصله بین محل سکونت با کار به وسیله خطوط حمل و نقل عمومی جبران شد. این خطوط که در ابتدا دُرُشکههای عمومی بودند به تدریج به خطوط ریلی و خودروهای عمومی ارتقاء یافتند و جابجایی دائم التزایدی را بین حومه و شهر ایجاد کردند.
هرچند مهاجرت معکوس توانست محیط زندگی مناسبتری را برای شهروندان فراهم سازد اما خودِ این جابجایی و مناسبسازی شهر برای خودرو، باعث کاهش کیفیت زندگی و افزایش فاصلههای اجتماعی شد.
بنابراین شهرها با دو نیروی متضاد دست به گریبان بودند، نیروی جاذبه شهر که جمعیت جویای شغل و ثروت را به سمت خود میکشید و ازدحام شهری که با آلودگی و بیماری و ناامنی، باعث ایجاد دافعه از سمت شهر به سمت حومه بود.
پیدایش چنین جاذبهای به دلیل تغییر از «افزارمندی» صنعتگران به کارخانههای بزرگ و کارخانهداران بود. اما در دو سه دهه اخیر مجددا شاهد کاهش مقیاس و حرکت به سمت کارگاههای کوچکِ صنعتی، به جای کارخانههای بزرگ هستیم. چنین تغییر الگویی (پارادایم شیفت) امکانی بزرگ، برای حل تقابل دو نیروی متضاد فوق الذکر را فراهم میسازد. به علاوه تبدیل شدن جوامع به جوامع اطلاعاتی و پیدایش شبکه عظیم ارتباطات اجتماعی در قالب انواع بسترهای سایبری، نیاز به حضور فیزیکی در شهرها برای پیوندهای اجتماعی را کاهش داده است.
به همین دلیل میتوان به نوعی از سکونت در حومه اندیشید که نه به جداییِ کار از سکونت منجر شود و نه افراد را از ارتباطات موثر اجتماعی محروم سازد.
ایدههای خوداشتغالی در زیست شهرهای مولد بر همین اساس مطرح و دنبال شدهاند.
بدون دیدگاه