دیار من دورجین، نمونهای از خانه مولد
«دیار من، دورجین» بخشی از زندگی آقای هوشنگزاده است که به همراه همسرش پس از بازنشستگی، از شهر به روستای دورجین از توابع نمین در استان اردبیل مهاجرت میکنند. آنها بسیاری از مواد غذایی مورد نیاز خود را در خانه پرورش میدهند. این مستند که به کارگردانی «حسن ساجدی» ساخته شده، یک خانه مولد ایرانی را نمایش میدهد که پویایی و روحیه تولید را به روستا بازگردانده است. متن زیر تحلیلی از این مستند است که به برجسته کردن مزایا و نیز ارائه راهحلهایی برای رفع کمبودهای الگوی کشاورزی خانگی میپردازد.
استفاده بهینه از نیروی کار خانواده، از شاخصههای اساسی کشاورزی خانگی و خانه مولد
یکی از معضلاتی که همیشه بازنشستگان با آن درگیر هستند، احساس از کارافتادگی و بیفایده بودن است. طبیعی است فردی که سه دهه مشغول کار و فعالیت بوده و اکنون با برچسب بازنشستگی دیگر به کاری مشغول نیست، دچار بحرانهای روحی، عاطفی و جسمی خواهد شد. بسیاری از پژوهشهای علمی نیز به درستی این گفته اذعان کردهاند. به عنوان مثال مطالعهای که با عنوان «تجربه پرستاران بازنشسته از بازنشستگی: یک مطالعه کیفی» در دانشگاه سمنان انجام شد، نشان داد که از دست دادن هویت، یکی از معضلاتی است که بازنشستگان با آن دست و پنجه نرم میکنند.[۱] همچنین بیم از تغییر روابط یا حس فقدان نقش[۲] نیز یکی دیگر از معضلات دوران بازنشستگی است. مشکلاتی که اگر درست مدیریت نشوند منجر به کاهش کیفیت و رضایت از زندگی و تنزل خودارزشمندی[۳]، کاهش سلامت عمومی[۴] و حتی مرگ میشوند. شاید بی جهت نیست که هیلر با یاد کردن از این دوران به عنوان زمان سختِ دور شدن افراد از یک نقش اجتماعی و روبهرو شدن با مسائل و مشکلات مالی، آن را دورهای برای تغییری بزرگ در سبک زندگی دانسته است.[۵]
باغبانی خانگی میتواند این قشر از جامعه را حیاتی دوباره ببخشد. قشری که طی سی سال آینده، یک چهارم از کل جمعیت ایران را تشکیل خواهند داد.[۶] درست است که طبق قوانین کشور، بازنشستگی به دوران پس از گذراندن سنوات تقریبی ۲۵ تا ۳۵ سال خدمت اطلاق میشود، اما باید توجه نمود که بیشتر این افراد هنوز توانایی انجام بسیاری از کارها را دارند. به طوریکه در عرصههایی از تولید و اشتغال، میتوان روی بازنشستگان به عنوان یک نیروی کار مولد حساب باز کرد. فعالیت باغبانی و کشاورزی خانگی از آنجایی که با نوعی تفریح و ایجاد تعلق در فرد نسبت به طبیعت و باغچه خانگی خود، همراه است میتواند حیات و پویایی را به جمعیت بازنشستگان بازگرداند؛ چه اینکه اگر فعالیت باغبانی خانگی همراه با حدی از بهرهوری و تولید محصولات کشاورزی باشد، نه تنها موجب ایجاد حس مفید بودن دراین افراد میگردد بلکه نوعی فعالیت بدنی لذت بخش و دسترسی به مواد غذایی سالم را برای سلامت جسمی بازنشستگان به ارمغان میآورد؛ که این موضوع در مستند «دیار من، دورجین» به صورت زیبایی به نمایش گذاشته شده است.
دانش ضمنی و ارائه آن به دیگران، عامل نشر علم و انسجام روابط اجتماعی محلی در الگوی کشاورزی خانگی و خانه مولد
تا پیش از قرن بیستم، آنچه از علوم کشاورزی در دسترس بود حاصل تلاش کشاورزانی بود که سینه به سینه تجربیات خود را به نسل بعدی منتقل میکردند. به نظر میرسد فرآیند انتقال دانش در کشاورزی، بر خلاف علومی مثل طب، کمتر به شکل مکتوب بوده و به صورت شفاهی از پدر به فرزند خود منتقل میشده؛ و بیش از آن که یک جریان نخبگانی باشد، عموماً مردمی بوده، به طوریکه اگر کشاورزی تجربهای را در فرآیند خاصی از کشت و کار و یا اصلاح نباتات کسب میکرد، آن را با سایر کشاورزان محلی به اشتراک میگذاشت. در نتیجه، این رهیافت در جامعه کشاورزان فراگیر گشته و طی سالیان، با رسوم و سنتهای بومی تلفیق میشد. به همین دلیل است که ریشه بسیاری از مناسبتهای فرهنگی و آداب و رسوم در اقوام مختلف، به نحوی به کشاورزی مربوط میشود.
اما در قرن بیستم جریان انتقال دانش در عرصه کشاورزی تغییر نمود. کشاورزی تبدیل به جریان نخبگانی شد و روند پژوهشهای این حوزه با تجربیات میدانی کشاورزان و آداب و رسوم هر منطقه غریبه گشت. جریان افقی انتقال دانش، که در کشاورزی قبل از قرن بیستم وجود داشت، جای خود را به جریان سلسله مراتبی و عمودی کشاورزی نوین داد. به طوریکه گفته میشد برای توسعه کشاورزی باید تحقیقات پایه و کاربردی که در نهادهای تحقیقاتی انجام میگیرد را در زمین کشاورزی پیاده نمود. در واقع در این نوع انتقال علمی، کشاورز نقش منفعلانه داشت و صرفا مصرفکننده گذارههای علمی میشد. همین نگرش در جریان انقلاب سبز مورد استفاده قرار گرفت. پس از آشکار شدن آسیبهایی که سیاستهای انقلاب سبز به بار آورد، انتقادات بسیاری به ابعاد گوناگون این سیاستها مطرح گردید. شیوه انتقال دانش نیز از این انتقادات مستثنی نبود. عمر خیرالدو در کتاب «اگرواکولوژی در سپهر پساتوسعه» اینگونه به جریان عمودی انتقال اطلاعات میپردازد:
«تمرکزگرایی بیش از حد و ساخت سلسله مراتبی جامعه و جریانهای عمودی ارتباطات در آن (که در تولید دانش فناورانه در جامعه بازار و یا به شکل عام در دولتهای سرمایهداری دیده میشود)، کارایی بسیار کمتری از ساختارهایی دارد که در آن مردم صرفاً دریافتکنندگان منفعل اطلاعات نیستند. زمانی که همه گیرندگان اطلاعات هم زمان به بازنشردهنگان آن و آفرینندگان دانش بومی نیز تبدیل شوند، کارایی اجتماعی به شکل چشمگیری افزایش مییابد.[۷] همانگونه که ایلیچ(۲۰۰۶) میگوید، به دلیل این ساختار شبکهای تبادل دانش، میتوان آفرینش اجتماعی و پیوندهای بین افراد را که موجب همزیستی تکاملی آنها میشود، تقویت کرد. هر گاه دانشی که به شکل افقی توزیع میشود، بتواند ابزارهایی را به خدمت افرادی درآورد که به شکل جمعی، نه در قالب فرد یا ابژه منفعل، در فرآیند تبادل دانش همکاری میکنند، این همزیستی اجتماعی قوام مییابد.»[۸]
سبک کشاورزی خانگی و مدیریت خانه مولد از آنجایی که یک فعالیت نابازار است، ظرفیت بیشتری برای به اشتراک گذاشتن دانش بین جامعه کشاورزان دارد. چه اینکه در مستند «دیار من، دورجین» مشاهده میکنیم که آقای هوشنگزاده و همسرش، به دلیل دانش ضمنی که در مدیریت خانه مولد کسب کردهاند، مرجع سوالات سایر خانوادههای روستا در رابطه با چگونگی کشت و مراقبت از گیاهان شده و محرک و انگیزه بخش سایر همسایگان برای ایجاد خانه مولد و اجرای الگوی کشاورزی خانگی گردیدهاند. در واقع وجود این رابطه نابازار در الگوی کشاورزی خانگی سبب جریان افقی انتقال دانش میشود که خود انسجام و همیاری بین افراد جامعه را در پی دارد.
خلأ تکنولوژی و نهادهای تسهیلگر متناسب با کشاورزی خانگی، مهمترین مانع تکثیر الگوی خانه مولد
وقتی حرف از کشاورزی به میان میآید نمیتوان از سختیهای گوناگونی که در فعل کشاورزی است چشمپوشی کرد. همیشه وقتی از یک کشاورز در ذهنمان تصویری میسازیم، مرد یا زنی را تصور میکنیم با دستانی پینه بسته و عرقی بر جبین که مشغول کار طاقت فرسا در مزرعه است. اگر چه تا حدی این تصویر با وقعیت مطابقت دارد اما تکنولوژی میتواند این تصویر را به هم بریزد.
تجهیزات بسیاری برای کمک به کشاورزان کوچک مقیاس و افرادی که قصد ایجاد خانه مولد و اجرای کشاورزی خانگی را دارند، پا به عرصه وجود گذاشتهاند. از تیلرها و تراکتورهای کوچک و ارزان گرفته تا سیستمهای آبیاری متفاوتی که میتواند برای این نوع از کشاورزی کمک کننده و به صرفه باشد. متاسفانه در کشور ما بسیاری از کشاورزان خرد مقیاس از این فناوریها خبر ندارند، که همین، خلا وجود یک نهاد تسهیلگر را نمایان میسازد. نهادی که به طور خاص، تسهیلکننده کشاورزی در مقیاس کوچک (چه در مزرعه و چه در خانه) و رفع کننده نیازهای علمی، فنی و تجهیزاتی آن باشد.
در ابتدای مستند، آقای هوشنگزاده و همسرش در حال پاک کردن نخودهایی هستند که در قسمتی از خانه خود پرورش دادهاند و دوربین فیلمبردار صحنهای از مرارت و سختیهای صاحبان این خانه برای بوجاری بوتههای نخود را نشان میدهد. به اعتقاد نگارنده، اگر آقای هوشنگزاده و همسرش در کودکی سختی کشاورزی را نچشیده بودند و یا تجربیاتی از والدینشان به ارث گذاشته نشده بود، به احتمال بسیار زیاد از زندگی در این شرایط سر باز میزدند. واضح است که اگر کشاورزی خانگی با تکنولوژی در هم آمیخته شود، علاوه بر اینکه سرعت کار بالا میرود، سختیهای کار نیز کاهش مییابد. بنابراین یکی از راهحلهایی که برای تکثیر خانه مولد و الگوی کشاورزی خانگی میتوان پیشنهاد نمود، استفاده از تکنولوژیهای متناسب با این ساختار است.
البته ذکر این نکته ضروری است که تکنولوژیک کردن کشاورزی خانگی نباید هزینه زیادی را به دوش خانواده تحمیل کند. در همین راستا میتوان نهادهای اجتماعی وقف محوری را طراحی نمود که این تجهیزات را در اختیار خانوادهها قرار دهند و از آنان حمایتهای علمی، فنی و تکنولوژیکی به عمل آورند.
ساختاری همچون «مزرعه پشتیبان» میتواند نقش این نهادهای اجتماعی را ایفا کند. این ساختار قادر خواهد بود با در اختیارگذاشتن تجهیزات خاصی همچون دستگاه بوجاری کوچک، علاه بر این که خلأ تکنولوژیکی در کشاورزی خانگی را پر میکند، به تکثیر فرهنگ خانه مولد در جامعه نیز کمک کند.
یکی دیگر از خدماتی که مزرعه پشتیبان میتواند متکفل آن شود و فقدان آن در مستند «دیارمن، دورجین» به شدت نمایان بود، حمایت علمی و مهارتی به خانوادههای دارای کشاورزی خانگی است. آزمایشهای خاک، ارائه نوع بذر متناسب با اقلیم، کرتبندی باغچه و طراحی گلخانه، کنترل تلفیقی آفات و بسیاری از مهارتها و دانشهایی که برای ایجاد یک اگرواکوسیستم خانگی پایدار نیاز است، میتواند توسط مزرعه پشتیبان ارائه گردد. شاید وجود ساختاری همچون مزرعه پشتیبان، اساسیترین عامل برای افزایش بهرهوری کشاورزی خانگی و همچنین تسهیل و اشاعه خانه مولد در جامعه باشد.
____________________________________________________________________
[۱] Nobahar M, Ahmadi F, Alhani F, Fallahi Khoshknab M. [Retired nurses’ experience from retirement: A qualitative study (Persian)]. Journal of Health Promotion Management. 2012; 1(4):69-80. http://jhpm.ir/article-1-36-en.html
[۲] Cohen-Mansfield J, Regev I. Retirement preparation programs: An examination of retirement perceptions, self-mastery, and well-being. Research on Social Work Practice. 2018; 28(4):428-37. [DOI:10.1177/1049731516645194]
[۳] Atchley RC. Social forces and aging: An introduction to social gerontology. Belmont: Wadsworth Publishing Company; 1988. https://books.google.com/books/about/Social_Forces_and_Aging.html?id=_MgzkZcKgqQC
[۴] Chan PCC. Retirement planning, transition and life satisfaction: A study of younger male retirees in Hong Kong [PhD. dissertation]. Hong Kong: The Education University of Hong Kong; 2016. https://repository.eduhk.hk/en/publications/retirement-planning-transition-and-life-satisfaction-a-study-of-y-2
[۵] Hillier SM, Barrow GM. Aging, the individual, and society. 10th ed. Boston: Cengage Learning; 2015. https://www.amazon.com/Aging-Individual-Society-Susan-Hillier/dp/1285746619
[۶] Dehghani B, Dashtban Farouji M, Khoshnoodi A, Alinejad Mofrad M. The effects of population aging on the future of Iran’s Pension System. Population Studies. 2020; 6(1):261-88. [DOI:10.22034/JIPS.2020.236663.1057]
[۷] Escobar, A. & Osterweil, M. (2009) “Movimientos sociales y la política de lo virtual. Estrategias deleuzianas”. Tabula Rasa (10): 123-161.
[۸] عمر فلیپه خیرالدو، اگرواکولوژی در سپهر پساتوسعه، ترجمه علیرضا کوچکی و همکاران، ص۱۳۷
بدون دیدگاه